نه! از جدایی حرف نزن! تو با این حرفها، آتش به جانم میزنی. نرو! . مرا در بی کسی هایم تنها مگذار! مرا طاقت وداع نیست، که شانه هایم زیر آوار این اندوهِ بزرگ، خواهد شکست. بمان! گرچه میدانم تشنهای و عطش، بر تار و پودِ جسم نحیفت پیچیده است. چه کنم که تهی دستم و مرا جرعه ی آبی نیست تا گوارای وجودت کنم. آرامش قلبم! نرو. که آن بیرون، جز تیر و خون، چیز دیگری انتظارت را نمیکشد. تو، هنوز برای جنگیدن کوچکی! خیلی کوچک. بگذار كه این باغ، درش گم شده باشد
مانده بودم، غيرت حيدر به فريادم رسيد
کربلا به خون خود تپیدن است
مرا ,نرو ,هایم ,جدایی ,کنم ,جانم ,آتش به ,حرفها، آتش ,جانم میزنی ,میزنی نرو ,نه از
درباره این سایت